تویتر ورزشنامه افغانستان

۱۳۹۱ مرداد ۲۱, شنبه

در افغانستان خون می‌ریزند؛ ما در المپیک مدال می‌گیریم

فیروز مشعوف عکاس افغان از هرات این مطلب را برای وبلاگ نوبت شما بی بی سی فارسی فرستاده است.

من یک روزنامه نگارم؛ بیشترین چیزی که در طول روز با آن سر و کار دارم اینترنت و رسانه‌ها است.

از وقتی یادم می‌آید و در رسانه‌ها کار می‌کنم، سرخط تمام اخبار افغانستان اخبار جنگ و کشتار و خون ریزی بوده، طوری که به این اوضاع عادت کردیم و حالا حالا باید در کنارش نفس بکشیم.

در این میان برای دومین بار یک تیم ورزشی ۶ نفره از افغانستان برای مهم‌ترین رویداد ورزشی دنیا به المپیک لندن اعزام می‌شود. چه باید گفت؟ چه را باید تصور کنم، جز اینکه شادمان باشم که پرچم کشورم برای دومین بار وارد دنیای ورزش می‌شود و به نشانهٔ صلح و عدالت به تمام دنیا سلام می‌کند؟

من یک افغانستانی‌ام و از اینکه تیم ورزشی کشورم پرچممان را در دهکدهٔ المپیک به همهٔ دنیا نشان داد سخت مغروم و خوشحال.
از آغاز مسابقات المپیک و همهمه‌های به دهان آمده، منتظر دو نماینده بودم. نمایندگانی که در پهلوی همین مردم در خاک و خون بزرگ شدند و به کلی معنای واقعی درد و رنج را می‌فهمند.

از چند روز پیش هرکسی را می‌دیدم از المپیک می‌گفت؛ از خبر‌ها، از حاشیه‌ها، از اینکه ما کی و با کدام کشور و نماینده بازی داریم...
شهروندان هراتی در حال تماشای مسابقه نیکپا در المپیک لندن - عکس از فیروز مشعوف
نیکپا وارد میدان مسابقه شد. پرچم افغانستان را در دستان مردم در سالن اکسل از تلویزیون می‌دیدم. در دفتر کارم بودم. سر و صدای دوستانم با چک چک دست و فریاد «زنده باد افغانستان» گوشم را نوازش می‌کرد. انگار همه مست بودیم و چیزی نمی‌فهمیدم. احساس می‌کردم به اندازهٔ عمرم گریه دارم و همه راباید همین جا بریزم. نیکپا بازی را برد. هر کس را می‌دیدم عادی نبود. انگارهمه چیز را فراموش کرده بودیم؛ انگار یادمان رفته بود که در افغانستان زندگی کردیم. جالب است هنوز که هنوزه در افغانستان ما به صورت متدوام برق نداریم. بعد از ختم بازی اول نیکپا با جمعی از دوستانم بازی دوم نیکپا و باقری از ایران را از طریق یک موبایل تماشا می‌کردیم و حداقل ۱۶ نفر چشمشان به یک اسکرین چند سانتی متری بود.
شهروندان هراتی در حال تماشای مسابقه نیکپا در المپیک لندن، عکس از فیروز مشعوف
اینکه وقتی وارد صفحهٔ فیس بوکم می‌شدم دیگر خبری از انتقاد و منفی بافی نبود. تمام دوستانم در فیس بوک طوری به ایراد سخن می‌پرداختند که گویا احساس مسئولیت و تکلیف می‌کردند. امشب تلویزیون ملی کشورم سرخط اخبارش نه از رئیس جمهور بود و نه از قتل و تروریسم.: «نثار احمد بهاوی پرچمدار افغانستان در المپیک جهانی لندن، حریف مراکشی‌اش را به زانو در آورد.»
می‌خواهم بگوم اینجا افغانستان است؛ کشوری که حرف‌های زیادی برای گفتن دارد اگر دستانشان را از روی دهان‌هایمان بردارند.

در هلمند ده نفر غیر نظامی کشته می‌شود، ما در المپیک مدال می‌گیریم؛ هرات در صدر شهرهایی قرار می‌گیرد که بیشترین واقعات آدم ربایی در آن است ولی ما با بازیکن مصدوم خود پیروز می‌شویم و جنگده می‌جنگیم.
نمی‌دانم می‌توان جای خون ریزی و مدال آوری را با هم عوض کرد یا نه؟

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر