نوشته زیر از آصف آشناست و در وبسایت بی بی سی فارسی نشر شده است
کاروان ورزشی افغانستان با کسب یک مدال برنز از المپیک ۲۰۱۲ لندن به کشورش برمیگردد. اما پرونده حضور و دستآوردهای این کاروان فقط به مدال خلاصه نمیشود و به همین سادگی بسته شدنی نیست.
اغراق نیست که بگویم، دست آورد این کاروان ورزشی برای افغانستان، همسطح دستآورد ورزشکاران آمریکا و چین، برای کشورشان است.درست است که کاروان ورزشی افغانستان با شش ورزشکار در چهار رشته برای رقابت در بزرگترین رویداد ورزشی جهان در سال ۲۰۱۲، در لندن حضور یافته بود، اما استقبال شهروندان افغانستان، و بازتاب آن در رسانههای داخلی و خارجی و همچنان در شبکههای اجتماعی و فضای مجازی بهویژه در «فیس بوک»، بیانگر این واقعیت است که حضور افغانستان در المپیک ۲۰۱۲ لندن، فقط در حد حضور در یک رویداد ورزشی جهانی محدود نشد و نمیشود؛ بلکه این حضور برای شهروندان افغانستان ابعاد گسترده و جنبههای چند سویهی دارد، که از چند نقطه نظر قابل درنگ است.
عرصه درخشش و افتخار
ورزش یکی از محدود عرصههایی است، که افغانستان در ده سال گذشته همواره در آن درخشیده است و هر ازگاهی ورزشکاران این کشور بر سکوهای قهرمانی ایستاده اند؛ و از جدیترین میدانها با مدالهای رنگین به وطن برگشته و از سوی مردم به گرمی استقبال شده اند.در واقعیت، این امری است، که هم در تغییر تصویر خشن، جنگ زده و بشدت منفی افغانها در بیرون و برای دیگران کمک کرده است، و هم در داخل و برای شهروندان افغانستان، فرصتی برای تجربه کردن حسِ از جنس افتخار، غرور و احساس میهنی را خلق کرده است؛ ارزشهایی که در زندگی و زیست جمعی افغانها به عنوان یک ملت، پیش از این کمتر مجال برای تجربه شدن یافته است. آنهم تجربه تا این حد عینی و ملموس که عملا در زندگی واقعی و روزمره افغانها بصورت جمعی اتفاق افتاده باشد.
در گذشته، به ویژه در سه چهار دهه اخیر، زیست جمعی افغانها، نه تنها زیست آرام و سالم نبوده، که بشدت تنش زده و بحرانی بوده است. تنشهای قومی، منطقهای و زبانی که در این دههها تجربه شده است، افتخار که هیچ، تازه زیست جمعی افغانها را از آرامش نیز خلع کرده است.
المپیک ۲۰۱۲ لندن و حضور کاروان ورزشی افغانستان، از آغاز این بازیها تا هنوز، زیستجمعی افغانها را در خواستنیترین و تجربه ناشدهترین حال و هوا درگیر خود کرده است. فرصت و جوی خلق کرده است، که در پوشش آن، افغانها قید تنشهای بهظاهر خفته را زده اند و همه باهم از میل، وابستگی و نیازشان به افتخار و احساس میهنی میگویند و میشنوند. جو و فضای که در طول حضور ده سالهای جامعه جهانی، غیر از ورزش در عرصههای دیگر با این همدلی و همنوایی تجربه نشده است.
حضور جامعه جهانی و کنفرانس شیکاگو
این یک واقعیت است که در ده سال گذشته، در نتیجه حضور و کمکهای جامعه جهانی، اتفاقهای جدی و بزرگ زیاد در افغانستان رخ داده است. چند دور انتخابات سراسری برگزار شده است. پول جدید و با ارزش چاپ شده است. آزادیهای مدنی و ارزشهای چون حقوق بشر و آزادیبیان میدان بازکرده و به تجربه گرفته شده اند.جامعه جهانی، در ده سال گذشته با نیروی انسانی و منابع مالی خود برای حمایت از افغانستان در عرصه های فوق، در این کشور سرمایهگذاری و تلاش کرده است. تلاشی که غایتاش رساندن افغانستان به ثبات، آرامش، همبستگی و همدلی در زیستجمعی بوده است. تلاشهای که چیزهای مهمی را وارد زندگی افغانها کرده است و چیزهای مهمی را تغییر داده است. اما هیچ عرصهای نتوانسته است همپای ورزش، افغانها را در اجرای همدلی کمک کند و نمادها و سمبولهای واقعی و ملموس برای افتخار جمعی و میهنی این ملت بدهد.
اگر اهمیت و تاثیر کنفرانس »شیکاگو» را در زندگی و سرنوشت جمعی افغانها بررسی کنیم، کنفرانس شیکاگو رویدادی به مراتب مهمتر و جدی درسرنوشت و حیاط اجتماعی – سیاسی افغانها بوده است، تا رویداد المپیک ۲۰۱۲ لندن.
چون، در کنفرانس شیکاگو، متحدان بین المللی افغانستان دور هم آمدند و در مورد سرنوشت نیروهای نظامی افغانستان و نحوه حمایت از این نیروها در بعد از ۲۰۱۴ تصمیم گرفتند و تعهد مالی بیش از چهار میلیارد دلار در سال را به افغانستان سپردند. اما، واکنش و استقبال شهروندان افغانستان به این کنفرانس را نیز دیدیم. اندک بود و غیر قابل مقایسه با استقبال مردم از حضور ورزشکاران افغان در المپیک لندن و تنها مدال برنز که روح الله نیکپا آنرا برای افغانستان به ارمغان آورد.
پرداخت مقایسه یی میان این دو رویداد مهم ۲۰۱۲ برای افغانستان، مبین این امر است که مساله مردم افغانستان، غیر از مساله سیاستمداران این کشور است و فراتر از چیزهای که جامعه جهانی در ده سال حضور نظامی و کمکهای مالیاش به آنها پرداخته اند.
سخن اخیر اینکه، مهم ترین دست آورد المپیک ۲۰۱۲ لندن برای افغانستان افتخار و غرور میهنی است که از حضور و درخشش ورزشکاران اش ناشی میشود. و واضحترین پیام آن این است که مساله مردم این کشور هنوز هم برای جامعه جهانی مساله فراموش شده و دست دومی است و برای سیاستمداران این کشور یک بحث پیرامونی و حرف بیمعنی.
اگر مساله در افغانستان، ایجاد و توسعه مدنیت، دستیافتن به مردم سالاری و آرامش است، واقعیت های عینی جامعه افغانستان ایجاب میکند که باید راه رسیدن به این ارزشها و خواستها در میان مردم جستجو و حمایت شود. زیرا مردم سالاری، مدنیت و شهروندی به خودی خود امور مردمی هستند.
با این حال تجربه ده ساله ثابت کرده است که امور مردمی که ورزش بخش مهمی از آن است، بشدت مورد غفلت قرار گرفته است. تا حدی که گفته میشود میزان سرمایه گذاری رسمی دولت، روی یک ورزشکار حرفهیی روزانه بین یک تا دو دلار است.
در حالیکه مشاورین رئیس جمهور افغانستان که بسیاری شان سال یکبار هم نمی توانند رییس جمهوری را ملاقات کنند، ماهانه پنجهزار دلار معاش میگیرند.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر